یا110
شهادت آرزومه
شهادت آرزومه
جناب حجة الاسلام علی مرعشی به نقل جناب حاج جواد خلیفه و ایشان از پدرش شیخ صادق و او به نقل از حاج محمد، دایی اش فرمود:
روزی در کنار شط کوفه پس از گرفتن وضو، آماده ی نماز بودم، ناگهان شخصی به نزدم آمده و از من به اصرار خواست تا با او به مسجد سهله برویم، وقتی با او به مسجد سهله آمدیم، در بسته بود!
آن مرد ناگهان چنین صدا زد:«خضر، خضر!»
کسی از داخل مسجد چنین پاسخ داد:«بلی مولا!»
آنگاه همان مرد در بزرگ مسجد سهله را با آن کلون بزرگ باز کرد و ما به اتفاق یکدیگر وارد مسجد شده و نماز گزاردیم. آن شب را تا به صبح در مسجد ماندم، خسته شدم، پس با آن مرد خداحافظی کرده و از جایم برخاستم تا به خانه بازگردم.
وقتی به در مسجد رسیدم، با حیرت آن را بسته یافتم، با ناراحتی به سراغ خادم رفته و اعتراض کنان از علت بسته بودن در پرسیدم، او با تعجب گفت:«من از اول شب در مسجد سهله را بسته بودم و دیگر آن را باز نکرده بودم. شما در مسجد چه می کردید و چگونه وارد شدید؟»
آن وقت بود که فهمیدم آن شب را خدمت حضرت بقیة الله اعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گذرانده ام و حضرت خضر علیه السلام را نیز دیده ام.
منابع:
برگرفته از کتاب تشرف یافتگان از مجموعه شمیم عرش، پژوهشکده تزکیه اخلاقی امام علی علیه السلام
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهرا شفيع نيا در 1395/08/23 ساعت 05:46:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |