کلید واژه: "دلنوشته درموردخدا"

خدایاحواست هست؟؟؟؟

    صدای هق هق گریه هایم از گلویی می آید که تو از رگش به من نزدیکتری گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه دیروز بود و هراس فردا بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا… بیشتر »

عشق به خدا

مردمی که روی زمین زندگی می‌کردند مثل همه تاریخ در حال گذران زندگی روزمره شان بودند که روزی یکی از فرشتگان مقرب خداوند را دیدند که یک بسته کبریت در دست راست و یک سطل آب در دست چپ دارد اما در گوشه‌ای از آسمان نشسته و همانطور که به انسانها نگاه می‌کند اشک… بیشتر »