یا110
شهادت آرزومه
شهادت آرزومه
در زمان قدیم در بصره مردی به نام برقعی خروج کرده گروهی از زنگیان و مردمان او باش و بی دین زیر پرچمش گرد آمدند و جان مال مردم را به زنگیان بخشید. در این هنگام آن گروه به شهر هجوم بردند، و دختر علوی از اهالی بصره را گرفتند و خواستند تعدی به عفتش کنند، برقعی هم آنان را از این کار زشت باز نداشت. آن دختر جوان چون چنین دید گفت: ای پیشوا مرا از دست زنگیان بستان، تا دعایی به تو بیاموزم که هیچگاه شمشیر بر بردن تو اثر نکند. برقعی دختر را پی خود خواند و گفت: آن دعا را به من بیماوز دخترک گفت: تو اول شمشیرت را با تمام قدرت بربدن من آزمایش کن، تا چون بر من کارگر نشد یقین کنی به سبب این دعا است و قدر آن را بدانی. رقعی از جا برخواست و شمشیر خود را با شدت هر چه تمام بر بدن آن دختر فرود آورد. و آن دختر در آن حال بیفتاد و دیده از جهان فروبست. رهبر زنگیان از کار خویش پشیمان شد و دریافت که مقصود آن دختر حفظ عفت و پاکدامنی بوده و بدین ترتیب خواسته خود را از بی حرمتی محفوظ نماید.
منبع:
داستان ها و پندهای عبرت انگیز، ص55
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهرا شفيع نيا در 1396/02/20 ساعت 12:41:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |