یا110
شهادت آرزومه
شهادت آرزومه
منم عمار همون بچه بسیجی
زخاک فکه و فاو و دوئیجی
همون سینه زنی که میره هیئت
کلاس عشق بازی با ولایت
همونی که شنیده این عمار
دلش آتیش گرفته از غم یار
نوشته نامه ای از جان به جانان
به نام حق تعالی رب منان
سلام مولای من سید علی جان
سلام ای رهبرم ای قلب ایران
سلام ای قوت دلهای خسته
بگو مولا دلت از چی شکسته ؟
بگو آقا که دل ها بی قراره
چشا رو گونه ها شبنم می کاره
بگو آقا فقط با یک اشاره
که غصه دلامون رو کرده پاره
من عمار دارم خونه به خونه
میگم از مکر شورای زمونه
از اون فتنه گران انتخابات
که میدون آمدن با شال سادات
جسورانه دل رهبر شکستین
خیال کردین که در کوفه نشستین
علی 70 میلیون یار داره
هزاران مالک و عمار داره
چه سلمانها به دورش در طوافن
چه شمشیر ها به اذنش در غلافن
فقط کافی ست تا با یک اشاره
جهان کفر گردد پاره پاره
الا ای رهبرم لب تر کن ای دوست
که جان من گره در پیچش موست
فدایی ات من عمار آقا
هزاران در هزاران بار آقا
فقط کافی ست لب برگشایی
بتازم یک تنه در هر شعاعی
چنان جنگم ز عشقت تا شهادت
که صد لیلی برن بر تو حسادت
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زهرا شفيع نيا در 1395/08/16 ساعت 11:35:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1395/08/21 @ 02:43:52 ب.ظ
سلام ببخشید می تونم بپرسم معنی اسم وبلاگ تون چیه
1395/08/17 @ 08:28:54 ب.ظ
كوثر [عضو]
احسنت