یا110
شهادت آرزومه
شهادت آرزومه
سه شنبه 96/01/15
رجب، ماه صفا دادن به دل و طراوت بخشيدن به جان است؛ ماه توسل، خشوع، ذکر، توبه، خودسازى و پرداختن به زنگارهاى دل و زدودن سياهىها و تلخىها از جان است. دعاى ماه رجب، اعتکاف ماه رجب، نماز ماه رجب، همه وسيلهاى است براى اين که ما بتوانيم دل و جان خود را صفا و طراوتى ببخشيم؛ سياهىها، تاريکىها و گرفتارىها را از خود دور کنيم و خودمان را روشن سازيم. اين فرصت بزرگى است براى ما؛ بهخصوص براى کسانى که توفيق پيدا مىکنند در اين ايام اعتکاف کنند.
خطبههاى نماز جمعهى تهران 28/5/1384
سه شنبه 96/01/15
لقمان حکیم خواجه اى داشت نیکبخت و نجیب، و لقمان در هر صبح و شام و حضر و سفر در خدمت او بود. روزى با خواجه
خود نشسته بود که باغبان ظرفى پر از میوه بر سر سفره خواجه مهربان چند عدد میوه به لقمان تعارف کرد و لقمان با منت و
نشاط آنها را گرفت و مشغول خوردن شد. هر یک را که میل مى کرد آثار خشنودى و نشاط بیشترى در چهره خود
نشان مى داد به حدى که خواجه را به هوس انداخت تا چند عدد از آن میوه تناول کند.
پس دست برد و یکى را برداشت، ولى به محض اینکه در دهان گذاشت از تلخى آن چهره وى درهم شد. آن را گذاشت و یکى
دیگر برداشت، اما این هم تلخ تر از اولى بود. چند تا از آنها را به همین گونه امتحان کرد، یکى را از دیگرى تلخ تر دید!
در شگفت آمد و گفت: لقمان ! تو چگونه این میوه ها را مانند قند و عسل خوردى و خم به ابرو
نیاوردى !
لقمان گفت: من سالهاست که از میوه هاي شیرین باغ می خورم با یک بار میوه تلخ خوردن روى درهم کشم و خاطر شما را
بیازارم.
گفت لقمان: سالهاى بس دراز
من شکرها خوردم از دستت به ناز
گر یکى تلخى از آن دستان چشم
کى روا باشد که رو درهم کشم
کام من شیرین از آن کف سالهاست
لحظه اى هم تلخ اگر باشد رواست
برگرفته از کتاب قصه های طاقدیس / ملا احمد نراقی
دوشنبه 95/12/02
مرحوم حضرت آیة الله العظمی بهاءالدینی عالمی وارسته و روشن بین بود. همه روزه، جویندگان علم و ادب در نزدش اجتماع می کردند و او با فروتنی تمام آب گوارای اخلاق و معنویت را به کام پرعطش آنان می چشاند و راه و رسم بندگی به درگاه ربوبی را به آنان می آموخت.
او خود الگویی راستین و قامتی استوار در عرصه ادب و اخلاق اسلامی بود که هر بیننده حقیقت جو را شیفته خویش می کرد، ساده و بی تکلف با اشخاص رو به رو می شد، به گونه ای که کسی در برخورد با ایشان خود را مزاحم احساس نمی کرد. مطالعه اش را در تفکر می دانست یک بار سؤالی پرسیدم جوابم را نداد، گفتم: آقا! مثل این که نشنیدید. فرمود: ببخشید در حال مطالعه بودم)). در حالی که کتابی پیش روی نداشت!
آن بزرگوار این شیوه مطالعه تفکری را در رابطه با قرآن نیز داشت. غالباً به جای خواندن قرآن، نوار قاریان را گوش می کرد، یک نوبت که در حال گوش دادن به نوار عبدالباسط** استاد عبدالباسط محمد عبدالصمد (قاری حنجره طلایی).***قاری مصری بود، فردی با حالت اعتراض گفت: آقا چرا نوارهای اهل سنت را گوش می دهید؟
ایشان فرمود: مگر ایرادی دارد؟ گفت: آن ها که قرآن را نمی فهمند، آقا اندکی مکث کرد و فرمود: شیعه و سنی هیچکدام قرآن را درست نمی فهمند.
آری، او با این شیوه به ما این درس را همواره می داد که تلاوت قرآن را منحصر در قرائت ندانیم بلکه مهم، تدبر و تفکر است و این امر از طریق شنیدن بهتر حاصل می شود.
منبع:
سه شنبه 95/11/19
زاهدی گوید:
جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد . اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!
دوم مستی دیدم که …
افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟
سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت:تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟
چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن .
گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
منبع :